- بلا شرط
- بدون شرط بطور مطلق
معنی بلا شرط - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اسامه بی سامه
بدون شک بی ترید بدون شبهه
با عهد وپیمان، مشروط به سامه ی
والا ارجمند
بدون شرط بی شرط، لابشرط بر دو قسم باشد: قسمتی و مقسمی: لابشرط قسمی آن بود که ماهیت در ظرف وجود ذهنی و چه خارجی مقید بقید و عدم قید نباشد بعنی توان که باقیدی وجود گیر دو تصور شود و توان که بدون قید چنانکه گویی آب خواهم شرطنکنی که آب با یخ باید یا بدون یخ و او تواند برای تو هر قسم آب آرد. وضد این لا بشرط قسمی بشرط شی و بشرط لا باشد که وجود نخست مقید بقید است و دوم مقیید به نداشتن قید چنانکه در قسم اول گویی آب بدون یخ. اما لا بشرط مقسمی: مقسم هر یک از این سه قسم بود و لا بشرط مقسمی را از آنرو پذیرفته اند که گویند اقسام متعدد بدون مقسم واحد ممکن نباشد و لا بشرط بدین معنی از اوصاف ماهیت باشد و ماهیت موجوده بدان متصف نشود لیکن این مفهوم به حمل شایع برهر یک از اقسام خود حمل شود ولی خود قابل اینکه مورد اشاره حسیه واقع شود نیست
Ashamedly, Blushingly
стыдливо , покраснев
beschämt, errötend
соромно , червоніючи
zawstydzony, zaczerwieniony
envergonhadamente, corado
vergognosamente, arrossito
avergonzadamente, sonrojadamente
honteusement, d'une manière rouge de honte
beschaamd, blozend
อย่างอาย , อย่างเขินอาย
dengan malu
بخجلٍ , بخجلةٍ
शर्मिंदा होकर , लज्जित होकर
בבושה , בבהלה
恥ずかしそうに
utanarak, utanç içinde
kwa aibu
লজ্জিতভাবে
شرم کے ساتھ , شرم کے ساتھ